تاریخچه
رشت از منظر تاریخ
ابتدا رشت به صورت قصبهای بزرگ میان یک فضای جنگلی بوده و از آبادیهای کهن ایران بهشمار میرفته که نامش در کتاب حدودالعالم به سال ۳۷۲ هجری آمدهاست. این قصبه که در میان دو رودخانه گوهررود و سیاهرود قرار داشت و از این جهت نیز قدمت دیرینه دارد. نام قدیمی رشت «دارالمرز» یا «دارالامان» بوده که قبل از این دو به آن «بیه» میگفتند. بیه در لغتنامهها، رود یا مصب بین دو رودخانه معنی شدهاست و چنین به نظر میرسد که دلیل این نامگذاری قرار گرفتن آن در میان دو رودخانهاست که به مثابه حفاظ و دیوار شهر محسوب میگردید.لغتنامه دهخدا در باب رشت آوردهاست:
در قرن هشتم هجری حمد ﷲ مستوفی اولین کسی است که از رشت نام میبرد. در زمان شاه عباس در آنجا آبادانیهایی کرد و رشت توسعه یافت. در زمان قاجاریه بواسطهٔ بسط روابط اقتصادی ایران با روسیه و تماس آنها از راه رشت باز هم بر توسعهٔ این شهر افزود و در زمان ناصرالدین شاه از رشت با سی هزار تن جمعیت یاد شده و بازارهای آن از مال التجاره مملو بودهاست.
در فرهنگ جغرافیایی ایران در مورد شهر رشت آمده:
شهر رشت مرکز گیلان و مرکزاستان یکم کشور بودهاست. این شهر در ۳۳۹هزارگزی شمال باختر تهران و ۳۶هزارگزی جنوب بندر انزلی واقع شدهاست. از مرکز شهر و دو طرف ساختمان زیبای شهرداری چهار خیابان وسیع به چهار طرف کشیده شدهاست. بناهای دو و سه طبقهٔ نوساز و مغازههای معتبر در دو طرف این خیابانها بنا شدهاست. شهر رشت از نظر شهربانی به پنج بخش زیر تقسیم میشود: ۱- ساغریسازان ۲- سبزهمیدان و کیاب ۳- بازار ۴- مرکز شهر ۵- زرجوب. جمعیت شهر در حدود یکصدوبیستهزار تن است. تعداد مغازهها و دکاکین شهر در حدود سههزاروپانصد باب است. تعداد شمارههای تلفن شهر رشت در حدود یکهزار نمره است. در این شهر دو دانشسرا و شش دبیرستان پسرانه و پنج دبیرستان دخترانه و ۱۴ دبستان پسرانه و ۱۶ دبستان دخترانه وجود دارد. کارخانههای شهر رشت بهطور اختصار به این شرح است: ۱- کارخانهٔ گونیبافی، تعداد کارگران پانصد تن. ۲- کارخانهٔ بلورسازی، تعداد کارگران بیست تن. ۳- کارخانهٔ تخم نوغانگیری، مقدار محصول در سال از ۲۵ تا ۳۰ هزار جعبه. ۴- بند پوتین، تعداد کارگر ۱۵ تن. ۵- پنج کارخانهٔ برنجپاککنی. ۶- دو کارخانهٔ آرد. ۷- دو کارخانهٔ پیلهخفهکنی. ۸- کارخانهٔ کبریتسازی. ۹- چهار کارخانهٔ جوراببافی. ۱۰- کارخانهٔ برق.
در فرهنگ معین آمدهاست:
مرکز استان گیلان (شهرستان رشت) در میان شاخههای مصبی سفیدرود به نام گوهررود و صیقلان رودبار در جلگهٔ هموار و سبزی که تا کنار مرداب و بحر خزر امتداد دارد واقع است. جمعیت شهر رشت ۱۲۲۰۰۰ تن است. این شهر زیبا و مترقی در قرن اخیر بزرگترین دروازهٔ تجارتی ایران در شمال بود و بوسیلهٔ بندرانزلی از طریق روسیه با غالب ممالک اروپای شرقی و مرکزی تجارت داشت. از سوی دیگر بوسیلهٔ جادهٔ شوسه از طریق قزوین به تهران و از طریق لاهیجان و لنگرود به مازندران و گرگان و از راه بندر پهلوی و طالش به آذربایجان شرقی مربوط است. شهر رشت در زمینهای رسوبی جنوب مرداب بندر پهلوی در ارتفاع هم سطح دریای آزاد قرار گرفته و یکی از مناطق پرباران ایران است که میزان بارندگی سالیانهٔ آن به ۱/۷۰ متر میرسد و پربارانترین مرکز استان ایران بهشمار میآید. هوای شهر اغلب مِه آلود و دارای بخار آب زیاد است و به همین واسطه هوای رشت سرد نیست، تمام روزهای یخبندان این شهر در عرض سال از سی روز تجاوز نمیکند، روزهای برفی یا برف و باران توأم کمتر در این شهر دیده میشود و در سال ۱۳۳۶ ه.ش تنها یک روز برفی داشته و در سال ۱۳۳۵ ه.ش دوازده روز برفی در این شهر مشاهده شدهاست.
یاسنت لویی رابینو در سفرنامهٔ خود در ضمن بحث از مساجد و بقعهها و بناهای تاریخی صورت چند سنگ نبشته را آورده که از آن جمله است:
«صورت کتیبهٔ سنگی مسجد جامع رشت که در عهد فتحعلی شاه قاجار بسال ۱۲۳۴ هَ. ق؛ و صورت کتیبه سنگی بقعهٔ خواهر امام که در عصر ناصرالدین شاه به سال ۱۲۷۲ هَ.ق. نوشته شدهاست، و نیز صورت کتیبهای بر گلدستهٔ مسجد ساغری سازان رشت منقوش بسال ۱۳۰۴ ه.ق .»
پیش از اسلام
ایجاد بنای اولیه رشت را با احتمال زیاد به قبل از اسلام و به دوره ساسانیان نسبت میدهند در حالی که به نوشته برخی از محققان؛ رشت در پیش از اسلام و دست کم در دوره ساسانیان وجود داشتهاست؛ و بنا بر روایت دیگری این ناحیه در گذشته دور، زیر آبهای دریای خزر قرار گرفته بود، اما به تدریج و بر اثر رسوب زیاد و تبخیر آب، اراضی گیلان و ناحیهای که امروزه به نام رشت معروف است از آب خارج شدند همچنین این منطقه یکی از چندهزار شهرهای میباشد که تحت حکومت الولکیان بودهاست. این ناحیه چون دارای منابع طبیعی مانند جنگل و زمینهای مناسب کشاورزی بوده، به سرعت به صورت دهکدهای درآمده و قابل سکونت شدهاست. در زمانیکه حکومت ساسانی روبه فروپاشی میرفت، حکمرانی مستقل این دیار را گیلانشاه مینامیدند.
پس از اسلام
پس از غلبه مسلمانان بر ایران، اولین بار که نامی از رشت به میان آمد، سال ۶۱ هجری قمری بود. در زمان صفویه به ویژه در دوره شاه اسماعیل صفوی، سرزمین گیلان به دو بخش داخلی: «بیه پس» به مرکزیت فومن (و بعدها رشت) و «بیه پیش» به مرکزیت لاهیجان تقسیم میشد. حکومت بیه پیش از ۹۴۳ هجری قمری به خان احمد گیلانی رسید و شاه طهماسب اول صفوی، حکومت بیه پس را نیز به او سپرد. سرانجام شاه عباس اول صفوی گیلان را تسخیر کرد. در زمان سلطنت شاه عباس اول، گیلان استقلال خود را از دست داد. این شهر از سال ۱۰۰۴ هـ. ق به فرمان شاهعباس مرکز استان گیلان و مرکز معاملات نوغان و ابریشم شد که در آن زمان محصول اول گیلان بود. این امر موجب شد که مالکان بزرگ و معاملهگران ایرانی و روسی و یونانی و ارمنی که سر و کار با نوغان و ابریشم داشتند به این شهر رو کرده و بر وسعت آن بیفزایند. از این زمان سنگفرش بازار و سرپوشیدن خندقهای سرگشاده در نواحی مرکزی شهر شروع شد. در سال ۱۰۷۱ هجری قمری، قوای روسیه به دستور پترکبیر به گیلان حمله برد و رشت را تا سال ۱۱۴۵ هجری قمری در اشغال خود نگه داشت. در سال ۱۰۴۵ هجری قمری شهر رشت به دست استپان رازین روس غارت شد. در سال ۱۷۲۲ میلادی نیز سپاهیانپترکبیر، رشت را تسخیر کردند. سپس روسهای بلشویک در جریان تعقیب هواداران تزار رشت را به تصرف خود درآوردند. رشت در فاصلهٔ سالهای ۱۱۵۷ هـ. ق تا ۱۱۸۴ هـ. ق در وسط جنگلی انبوه قرار داشت. در اطراف نقاط اصلی شهر خانهها نزدیک به هم و در بقیهٔ نقاط خانهها بدون هیچگونه نظمی پراکنده بود. در سال ۱۲۲۳ هـ. ق دارای سههزار خانوار بوده، بازارش از چهار کوچه نامنظم که بخشی از آن با نی و حصیرهای تکهپاره پوشانده بودند تشکیل شده بود. این شهر در آن روزگار شش روز با تهران فاصله داشتهاست. این شهر از محلاتی تشکیل شده که نام خود را از زاهدان و عارفانی که در آن سکونت داشتند گرفتهاست مانند سمابجار (صومعه بجار)، چلهخانه، پیرسرا، استادسرا، آفخرا، علمداران، خواهر امام، سلیمانداراب و غیره. سکونت هر یک از زاهدان یا عارفان یا پیران در قسمتی از قصبه یا شهر موجب بود که پیروان آنان مجاور مراد خود جمع شده و کویی تشکیل دهند و نام مراد خود را بر آن نهند. قسمتی از شهر نیز از پیشهوران و صنعتگرانی نام میگرفت مانند: خمیران یا خمگران، ساغری سازان، صیقلان و غیره.
معاصر
قیام مشروطه طلبان در رشت و تصرف رشت، قزوین و تهران
کمیته سری ستار، که در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه در رشت، گیلان تشکیل شد و هدف از تشکیل آن، اعاده مشروطیت بود. ۴۶ نفر از مشروطه خواهان گیلانی و غیر گیلانی که در آن زمان در رشت بودند، در آن عضویت یافتند و با مساعی آنان بود که انقلاب محرم ۱۳۲۷ ه.ق رشت واقع شد که به نوبه خود منجر به فتح تهران و اعاده مشروطیت گردید. در مقابل این گروه و برای مقابله با شورشهای احتمالی سردار افخم دارالحکومه را به مرکز اوباشان و فراشان سرکوب گر تبدیل کرده بود. به همین جهت مجاهدین گیلان از جمله اعضای کمیتهٔ ستار تصمیم گرفتند به هر وسیلهٔ ممکن سردار افخم را از بین ببرند. حمله آنان به دارالحکومه منجر به رویداد باغ مدیریه گردید.
سردار افخم والی گیلان و کسی بود که در جریان تحریم تنباکو و تحصن حاج میرزا حسن آشتیانی و معترضین در میدان ارک تهران به سوی مردم دستور شلیک داد و حدود سی تن را کشته و تعداد زیادی را زخمی کرد. رویداد باغ مدیریه مربوط به روزی است که سردار افخم در مجلس مهمانی در باغ مدیریه رشت حضور داشت، در این روز مجاهدین گیلان از سه نقطه، نخست خانه یوسف خان (معاون دیوان)، دوم از باغ حاجی وکیل و سوم از خانه میرزا کریم خان به سمت باغ به حرکت درآمدند. سپس پانزده نفر آنان همراه معز السلطان مأمور باغ مدیریه شدند و عدهای هم به همراه میرزا حسین خان کسمایی و علی محمد خان تربیت به سمت دارالحکومه حرکت کردند؛ ستون سوم نیز زیرفرمان یپرم خان، مأمور پشت دارالحکومه شدند. این افراد موفق شدند سردار افخم را به ضرب گلوله از پای درآورند. وقتی خبر کشته سردار افخم در شهر پیچید، بلافاصله دیگر گروههای مجاهدین دارالحکومه را تصرف و بر اوضاع شهر چیره شدند و با روحیهٔ مضاعف به تجهیز داوطلبان و آموزش نظامی آنها برآمدند. رویداد باغ مدیریه نه تنها مظهر خشم و نارضایتی گیلانیان علیه ظلم حکام وقت گردید، بلکه بازتاب آن در سراسر ایران روحی تازه به مشروطه طلبان و آزادی خواهان داد و بیدرنگ برخی افراد حکومتی که موضوع انقلاب مشروطه را جدی دیدند به صف مخالفین حکومت پیوستند. از این دست میتوان به سپهدار رشتی اشاره کرد که پس از واقعه باغ مدیریه و به محض اینکه وکیل التجار یزدی و ناصرالاسلام ندامانی مأمور شدند تا به تنکابن رفته و از او بخواهند رهبری مجاهدین شمال را به عهده بگیرد، به سرعت این پیشنهاد پذیرفت و بلافاصله با چند تن از نزدیکان خود و حدود پانصد نفر تفنگچی وارد رشت شد و اداره امور فرماندهی نیروهای انقلابی را به دست گرفت و برای فتح پایتخت به سوی تهران حرکت نمود. هنوز مراسم نوروز سال ۱۲۸۸ ه.خ پایان نیافته بود، که مجاهدین مشروطهخواه گیلان به فرماندهییپرمخان، وارد قزوین شدند و بین آنان و قوای دولتی، جنگ درگرفت. سرانجام مجاهدین، شهر را تصرف کردند و قاسم خان امیرتومان، فرمانده قشون دولتی و چند نفر دیگر به دار آویخته شدند. روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ ه.خ قوای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد بختیاری و نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار تنکابنی، در نزدیکی تهران به هم رسیدند و در بادامک، اردو زدند. پس از پنج روز درگیری؛ بالاخره قوای مشروطه توانستند کنترل کامل تهران را به دست بگیرند. در این میان سران این قوا در عمارت بهارستان ساکن شدند و زمام امور تهران را بهدست گرفتند.
جنگ جهانی و قیام میرزا کوچک جنگلی
جنبش جنگل یا نهضت جنگل یا قیام جنگل، جنبشی سیاسی همراه با مبارزهٔ مسلحانه در ایران بود که از سال ۱۲۹۳ به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی به مبارزهٔ مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، پرداخت. آنچه روشن است تعداد زیادی از انقلابیهای جنگل در درگیریهای مسلحانه با لشگرهای انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند. جنگ جهانی اول و پادرمیانی انگلیس و روسیه تزاری در آن و ناتوانی شدید حکومت مرکزی ایران در اثر فقدان حمایتهای خارجی، فضای سیاسی و اجتماعی آمادهای را برای ایجاد و رشد حرکتهای مردمی به وجود آورد. در این فضای آماده، جنبش جنگل در شهریور ۱۲۹۳ شمسی (اوت ۱۹۱۴) شکل گرفت و در مدتی کوتاه نه تنها در گیلان، بلکه در اکثر نقاط ایران با استقبال مردم روبرو شد و روزبه روز بر توان نظامی آن افزود، بهطوریکه به خطری جدّی برای سیاست استعماری انگلیس در منطقه تبدیل شد. میرزا و یارانش نشریهای نیز به نام جنگل منتشر مینمودند که در مجموع در سه دوره مجزای انتشارش مشتمل بر ۳۹ شماره شد. در سال ۱۳۱۶ هجری قمری در رشت شورش نسبتاً دامنهداری علیه قانون خراج راهداری کارگزاران روس که از ساکنان دهستانها دریافت میکردند به وقوع پیوست. به هنگام جنگ جهانی اول شهر رشت در معرض تاخت و تاز سپاهیان روس و بعد نیروهای انگلیسی و شورشیان محلی قرار گرفت و خرابی بسیار در آن به بار آورد. در سال ۱۹۲۰ میلادی ارتش سرخ باکو را تصرف کرد و وارد بندر انزلی شد. انگلیسیها رشت را تخلیه کردند و با آتش زدن انبارهای خود و انهدام پل سفید رود رهسپار بغداد شدند. این کار موجب شد که حکومتی ضد انگلیسی به ریاست میرزا کوچک خان جنگلی در رشت تشکیل شود. در واقع در این سال گیلان از ایران جدا شده و با تشکیل جمهوری گیلان رشت به عنوان پایتخت آن برگزیده شد و تا سال ۱۹۲۱ این وضعیت برای گیلان و رشت برقرار بود. سرانجام قوایی از تهران عازم سرکوبی انقلابیون شد؛ و در پی آن به موجب قرارداد ۱۳۳۹ هجری قمری (۱۹۲۱ میلادی) که بین دولتهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی
انقلاب ۱۳۵۷ ایران
نخستین جرقههای انقلاب اسلامی در خرداد ۱۳۴۲ زده شد و در طول ۱۵ سال گسترده و گستردهتر شد. سر آغاز انقلاب اسلامی در گیلان را نیز میبایست در سالهای ۱۳۴۲ جستجو کرد. از نخستین حرکتهای مردم گیلان قیام مردم و علماء در اعتراض به وقایع ۱۵ خرداد بود اما از سال ۱۳۵۶ فعالیت مخالفان رژیم در گیلان تشدید و علنی گردید و در سال ۱۳۵۷ مبارزات مردم در شکل گستردهتری ادامه یافت و مساجد گیلان به ویژه رشت، صومعه سرا و لاهیجان شاهد تجمعات روزافزون مردم بود. جلسات سخنرانی عالمانی چون احسان بخش، ابراهیم فقیهی و هادی حسام در رشت، زین العابدین قربانی در لاهیجان، میرآقا موسوی در صومعه سرا مورد توجه مردم قرار گرفت و ساواک نسبت به شهرهای مزبور حساس کرد علاوه بر رشت مردم در شهرهای رودبار، آستانه اشرفیه، رودسر، فومن و لنگرود نیز دست به تظاهرات زدند. با آغاز مهر ۱۳۵۷ مردم شهرهای گیلان فعالیتهای خود را شدت بخشیدند و اعتصابهای گستردهای در سازمانها و مدارس آغاز گردید. آیت الله ضیابری از پیشگامان مبارزه در این ایام طی اعلامیهای به مأموران پلیس هشدار داد. بنا به دعوت صادق احسان بخش که رهبری مبارزه را در شهر رشت و استان گیلان بر عهده داشت اعتصابهای گستردهای صورت پذیرفت و تصاویر شاه در مدارس و اماکن عمومی به آتش کشیده شد. در روز ۱۷ مهرماه مردم رشت علیرغم باران سیل آسا در راهپیمایی بزرگی شرکت کردند. در روز ۳ آبان ۱۳۵۷ نیز مردم رشت از میدان بانک ملی راهپیمایی دیگری را آغاز کردند و شیشههای مشروب فروشیها و سینماها را شکستند در پایان راهپیمایی هم به منزل استاندار حمله کردند. این راهپیمایی سرانجام با مداخله نیروهای پلیس و دستگیری جمعی از راهپیمایان خاتمه یافت. در روز ۸ آبان ۱۳۵۷ نیروهای دولتی برای جلوگیری از گسترده شدن تظاهرات در روستاها و شهرها با فراهم آوردن نیروهای طرفدار سلطنت از سراسر استان به صومعه سرا حمله برده و به غارت و تخریب منازل و مغازههای مخالفان رژیم پرداختند. طی این حمله یک تن کشته و عدهای نیز مجروح شدند. در ۲۰ آبان ۱۳۵۷ مردم رشت به منظور اعتراض به حمله عناصر چماق بدست رژیم در صومعهسرا در رشت اقدام به راهپیمایی ۱۵۰ هزار نفری کردند. این راهپیمایی به مدت ۴ ساعت به طول انجامید.
به دنبال تظاهرات مردم رشت و دیگر شهرهای استان گیلان، مأموران انتظامی از ترس حملات چریکی روستاهای اطراف لاهیجان و سیاهکل را تحت کنترل شدید قرار دادند. در روز ۱۱ آبان ۱۳۵۷ به مناسبت شهادت یکی از جوانان روستای پشتیر صومعهسرا گروه کثیری از اهالی رشت به صومعه سرا رفته و به تظاهرات پرداختند. در این تظاهرات برای نخستین بار شعار «شاه ترا میکشیم» شنیده میشد. در آن روز تظاهر کنندگان تصاویری از میرزا کوچک خان را در دست داشتند و از مقابل قرارگاه میرزا کوچک خان عبور کردند. به دنبال تظاهرات مردم در رشت و صومعهسرا، مردم لاهیجان در روزهای ۲۲ و ۲۳ آبان تظاهرات وسیعی را آغاز کردند که این راهپیماییها منجر به زد و خورد شدید با نیروهای پلیس گردید و منجر به کشته شدن ۱۳ نفر از تظاهر کنندگان گردید. در طول دهه محرم سال انقلاب (از اواسط آذرماه) در ضمن سوگواری برای حسین ابن علی، تظاهرات مردم شهرهای گیلان ادامه یافت. در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ در استان گیلان عزاداری در خیابانها از سوی رژیم ممنوع اعلام شد. اما در اغلب شهرهای استان مراسم عزاداری به تظاهرات روز به روز خشن تر و خونین تر میشد. شهر لاهیجان به میدان جنگ تبدیل شده و آتشسوزی بزرگی بخش عظیمی از شهر را به خاکستر تبدیل کرد و عبور و مرور بواسطه موانعی که مردم در خیابانها ایجاد کرده بودند متوقف شد. به دنبال تظاهرات مردمی در ایام عزاداری عاشورا نیروهای دولتی در ۲۳ آذرماه گروهی بزرگی از طرفداران حکومت پهلوی در شهرها و روستاهای گیلان را تجهیز کرده و به شهر رشت کشاندند تا متقابلاً تظاهراتی به نفع شاه و حمایت از دولت انجام گیرد. اما تظاهر کنندگان به غارت اموال مردم، تخریب مغازهها، آتش زدن وسائل نقلیه و ضرب و شتم مردم پرداختند. پزشکان و پرستاران رشت نیز در ۶ دی ماه در بیمارستان رازی گرد آمده و سپس در یک راهپیمایی شرکت کردند. در ۱۳ دی ماه در آستانه اشرفیه آتشسوزی مهیبی از طرف ساواک صورت پذیرفت و منزل ضیایی و تعدادی مغازه و خانه در آتش سوخت. در ۲۵ دی ماه نیز پس از تدفین شهدا تظاهرات مردم رشت از گورستان به مرکز شهر کشیده شد. مردم قصد داشتند مجسمه رضاشاه در میدان شهر داری رشت را پائین بکشند، اما در میدان فرهنگ با تیراندازی و مقاومت مأموران مواجه شدند در نهایت چند روز بعد با خروج شاه از ایران مجسمه رضاشاه پائین کشیده شد. در دی ماه در تمام شهرهای استان گیلان به ویژه شهر رشت تظاهرات متعددی صورت میپذیرفت که در هر تظاهرات عدهای کشته و زخمی میشدند در طول اوجگیری نهضت، بازاریان نیز با همراهی مردم بازارها را بسته و گاه تا ۵ روز این تحصن ادامه مییافت. با انتشار خبر ممانعت رژیم از ورود سید روحالله خمینی و بسته شدن فرودگاه خشم عمومی در استان گیلان برانگیخته شد و مردم با تظاهرات، بستن خیابانها و آتش زدن لاستیک به زد و خورد با پلیس پرداختند و مأموران را از برقرار ساختن نظم عاجز ساختند. روز ۱۲ بهمن همزمان با ورود سید روحالله خمینی به ایران تا پاسی از شب مردم در خیابانها به شادی پرداختند. روز ۱۹ بهمن با اعلام نخستوزیری بازرگان، یک راهپیمایی بیسابقهای در شهرهای گیلان به ویژه رشت برگزار شد. در ۲۲ بهمن ماه روز پایان نظام شاهنشاهی در ایران مردم گیلان به کلانتریها و پادگانها حمله بردند. این درگیریها تا ۲۳ بهمن ادامه داشت. از جمله مراکز مقاومت که تا بعدازظهر روز ۲۳ بهمن هنوز تسلیم نشده بود ساواک رشت (واقع در مجاورت باغ محتشم-پارک بزرگ شهر-) بود. مردم با بلدوزر درب ساواک را شکسته و به آن حمله کردند و یک گروه ۲۲ نفره از مأموران ساواک به سوی مردم تیراندازی میکردند. محاصره ساواک ۸ ساعت به طول انجامید و ۹ نفر از مأموران ساواک کشته شدند. مأموران ساواک که مقاومت را بیفایده میدیدند با به آتش کشیدن ساواک موفق به فرار شدند و ساواک به تسخیر مردم درآمد. پس از این واقعه ساواک رشت و سایر نیروهای رژیم نیز تسلیم شدند. دیگر تمام شهر به تصرف مردم درآمده بود خبرهایی که از رادیو تهران پخش شد به آخرین مقاومتها پایان بخشید و همه مردم حتی خانوادههایی که در غم و اندوه شهادت عزیزان خود عزادار بودند، پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم را جشن گرفته به شادمانی و پایکوبی پرداختند. با فتح شهر رشت در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ یک کمیته ۲۵ نفری به ریاست صادق احسانبخش زمام امور شهر رشت مرکز استان گیلان را در دست گرفت.
وقایع تلخ تاریخی رشت
در خلال پیکارهای مستمری که برحسب سنت بین امیران و سران گیلان جاری بود، رشت مکرر عرصه پیکار بوده و مکرر دست به دست میشد یا به آتش کشیده میشد. همچنین روحیه مردم گیلان در عدم پذیرش حکومت مرکزی باعث درگیریهای دائم با قوای حاکم بر ایران بود که بسیاری از این کشمکشها باعث پیوستن گیلان به حکومت مرکزی ایران میشد در مقابل قدرتهای خارجی مانند روسیه برای ضربه زدن به حکومت ایران به گیلان و به خصوص رشت حمله میبردند که حکومت مرکزی یا توانایی مقابله با متجاوز را نداشت یا به دلیل درگیریهای گذشته با گیلانیان تمایلی به این کار از خود نشان نمیداد. به این ترتیب در گیلان چرخه تقریباً ثابتی از جنگ داخلی، جنگ با حکومت مرکزی و جنگ با بیگانگان در جریان بود. . تعرض مغولان عهد اولجایتو، تعرض سیدعلی کیا امیر بزرگ گیلان بیهپیش، قیام عادلشاه، تصرفات روسیان عهدپترکبیربیش از ده سال و پیکارهای ایذایی ده ساله با اشغالگران، تعرض قوای آغامحمدخان قاجار از چند جانب به رشت، درگیری قوای آغامحمدخان قاجار با قوای برادرش مرتضی قلیخان، تعرض قوای ژنرال سیسانوف، قیام مشروطهطلبان و تصرف شهر، تعرض ناگهانی قوای روس به رشت و اعدام مدافعان، جنگ مجاهدان با اشغالگران انگلیسی و جنگ هفده روزه شهری قوای میرزا کوچک خان با کمونیستهای انقلاب سرخ، اشغال رشت از طرف قوای شوروی در جنگ جهانی دوم، از مهمترین وقایع رشت بین سالهای ۷۰۶ هـ. ق تا ۱۳۲۶ هـ. ش میباشد. همچنین باید گسترش بیماریهایی مانند وبا و طاعون را به علت تجارت ابریشم و رفتوآمد تجار بین سالهای ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۷ هجری نام برد که منجر به کشته شدن عدهٔ زیادی شد بر مصائب فوق افزود. در زمستان ۱۲۴۶ هجری قمری، طاعون شدید در گیلان شایع شد و در حدود شش هزار نفر را از پای درآورد. ۵۶ سال بعد شهر به آتش کشیده شد و خسارات فراوان دید. شهر رشت چندین بار بین سالهای ۱۱۲۱ تا ۱۲۶۰ هجری از زمین لرزه و حریق آسیب دیده و باعث کاهش فراوان جمعیت در این شهر گردید. این شهر ۶ بار بین سالهای ۱۱۷۰ تا ۱۳۲۰ دچار حریق گردید. در حریق سال ۱۳۰۴ هجری تمام بازار و دو مسجد و تعداد زیادی از کاروانسراها و حمام ویران گردید و در حریق ۱۳۲۰ هجری در حدود ۱۰۰۰ دکان و ۱۰ کاروانسرا ویران شد. رشت چندین بار به وسیله قوای بیه پیش غارت گردید. در سال ۱۰۴۹ تا ۱۰۴۸ هجری قزاقهای «دن» وسی سال بعد «استنکورازین» دوباره آن را به ویرانی کشید و به سال ۱۰۷۸ هجری غنیمت زیادی از آنجا به دست آورد. در سال ۱۱۳۱ هجری زبر دست خان فرمانده سپاهیان افغان این شهر را محاصره نمود. مردم رشت از پطر کبیر یاری طلبیدند با وجود آنکه رشتیها افاغنه را به عقبنشینی واداشتند نیرویی کهپترکبیر به کمک آنها فرستاده بود مدت ۱۲ سال یعنی از سال ۱۱۳۵ تا ۱۱۴۷ این شهر را در اشغال خود داشتند. در سال ۱۱۶۰ هجری پس از مرگ نادرشاه یکی از فرماندهان سپاه اصلان خان به نام رضا قلی خان با ۱۷۰۰ نفر افغانی از تبریز به رشت آمد و بازرگانان انگلیسی را که در این شهر به سر میبردند غارت کرد و آغا محمد خان قاجار در سال ۱۱۹۷ هجری رشت را اشغال نمود. رشت در سال ۱۱۶۵ هجری به وسیله لشکریان محمد حسن خان قاجار ویران گردید و بعدها هم سربازان کریم خان زند آن را به آتش کشیدند. در واقع رشت در طول تاریخ خود، وقایع اسف انگیز فراوانی را از سر گذراندهاست.
نام
رشت با تلفظ درست "رِشت" در ایرانی باستان Ṷṛšti "باران" اسم مونث از Ṷaṛš "باریدن" و از این ریشه در زبان اوستایی صفت فعلی varǝšta "باریده" و در زبان لری باستان bǝṛšt "بارش" و bǝšt "باران" و در هورامی veš "باران" و فارسی نو "بارِش" از "وارِشت" فارسی میانه هم ریشه است.
وجه تسمیهٔ رشت در فرهنگ واژههای دساتیر، بهمعنی گچی که بنّایان، سنگ و آجر را به آن محکم نمایند، و در لغتنامههای انجمن آرا، آنندراج، لغت فرس اسدی توسی، لغت محلی شوشتری، برهان قاطع، ناظم الاطبا و لغتنامهٔ جهانگیری: چیزی که از هم فروریزد؛ هر چیزی که از هم فروریزد و فروپاشد؛ دیوار مشرف برافتادن. گچ را نیز گویند که بدان خانه سفید کنند؛ لجن و خاکروبه؛ خاک و گَرد؛ خاک را گویند؛ رنگکرده نیز معنی شدهاست. همچنین رشت (به فتح اول) به معنی در فروافتاده در گودی قرار گرفته یا جای پست است. صفتی بود برای هفته بازار رشت و حومه که روزهای یکشنبه در این شهر و روزهای چهارشنبه در آج بیشه حومه رشت تشکیل میشد. رشت بازار یعنی بازار در گودی قرار گرفته و این صفت بدان اعتبار بود که هر پیلهور یا مسافری که از بخشهای جنوبی، مانند رودبار یا از مناطق غربی مانند فومن یا از مناطق شرقی مانند لاهیجان به سوی رشت حرکت میکرد، از منطقهای بلندتر به ناحیهای که در سطح پایین قرار داشت سرازیر میشد. تدریجاً «بازار» از آخر نام حذف شد و «رشت» باقیماند.
از جمله دیگر نظرات میتوان به (بیه) یعنی مصب بین دو رود اشاره کرد. یا (دارالمرز) یعنی سرزمین پست و گود (جلگه) یا به نظر علیاکبر دهخدا چون ساخت اصلی شهر در سال ۹۰۰ هجری بوده و کلمه رشت در حساب ابجد ۹۰۰ است این نام را انتخاب نمودند. بنا به یک گمانه زنی دیگر نیز: تلفظ دقیق این نام شهر رَشت «رِشت» بوده که آن نیز از بن ریسیدن گرفته شدهاست و دلیل این نامگذاری مطرح بودن این شهر در تولید رشتههای نوغان یا همان ابریشم|ابریشمی دانسته شدهاست. طبق یکی دیگر از گمانه زنیها معنی کلمه رَشت از ترکیب کلمه «رِش» به معنی باران بسیار ریز است؛ که با پذیرفتن این گمانه زنی میتوان رشت را به مکانی که در آنجا باران به صورت مداوم میبارد پذیرفت. واژه گیلکی «وارش» که به معنی باران است موید این نکتهاست که این واژه مرکب از وا+رش ساخته شده که اصل کلمهٔ مرکب هم پیشوند «وا» معادل «باز» متبادرکنندهٔ «باز باران» یعنی «باران مکرر» است. در اوستا کتاب ایرانیان باستان کلمه هو رشت بارها استفاده شدهاست. هو به معنی نیک و رشت به معنی کردار میباشد. شاید رشت در کتب پارسی به معنی کار یا عمل یا کردار یا محلی برای کار باشد. همچنین عدهای بر این گمانند که نام رشت از نام ایزد باران در فارسی پهلوی یعنی تیشتر گرفته شده…